کلام امیر ( حدیث شماره 10 )

کلام امیر

حقوق متقابل امام و مردم در نهج البلاغه

حقوق متقابل امام و مردم در نهج البلاغه

حقوق متقابل امام و مردم در نهج البلاغه 

 
نويسنده: آیت الله ناصر مكارم شيرازى

 
امير المؤمنين على (ع) در نهج البلاغه، دو جمله در باره حقّ فرموده است. اوّل اين كه فرمود: «الحقّ أوسع الأشياء في التّواصف و أضيقها في التّناصف» مى‏فرمايد: حق به هنگام بيان و توصيف، از همه چيز گسترده‏تر، امّا در هنگام عمل از همه چيز تنگتر و محدودتر است. به تعبير مشهور خودمان: «گفتن حقّ بسيار آسان و عمل كردنش بسيار مشكل است».
جمله دومى كه مولاى متقيان در باره حق بيان ميكند همان مسئله پيوستگى حق و وظيفه است. هر كجا حقّى است وظيفه‏اى است و هر كجا وظيفه‏اى است حقّى است. و به تعبير ديگر هر كجا انسان حقّى دارد بر او حقّى دارند. هر كجا مديون حقّى است، طلبكار حقّى نيز است. يعنى حق هميشه دو جانبه است. در هيج جا، حق يك جانبه وجود ندارد. حتّى خدا كه بالاترين حق را بر مردم دارد در برابر حقّ او، مردم هم بر خدايشان حقّى دارند كه حقّ هدايت، حقّ تعليم، حقّ فرستادن پيامبران و حقّ ارسال كتب آسمانى است. اين جمله دوّم را در همان خطبه 216 نهج البلاغه، بسيار كوتاه امّا جالب و فشرده و عميق بيان فرموده است: «لا يجزي لأحد إلّا جرى عليه و لا يجري عليه إلّا جرى له». حق در مورد هيچكس‏جارى نمى‏شود مگر اين كه در مقابلش حقّى بر گردن او خواهد افتاد و در هيچ جا حقّى بر گردن كسى نمى‏افتد مگر حقّى به نفع او در كنار او هست. اين همان چيزى است كه تعبير مى‏كنيم وظيفه و حق جدا نشدنى هستند.
من حقّى بر فرزندم دارم، و در برابر وظيفه‏اى نيز دارم. فرزند من بر من حقّى دارد و در برابر آن، نسبت به من وظيفه‏اى دارد. امام بر امّت حق دارد و در مقابل اين حقّى كه دارد وظيفه‏اى دارد. امّت در مقابل امام حق دارند و در برابر حقّشان وظيفه‏اى هم دارند. اين دو جمله در باره حقّ، در نهج البلاغه آمده است.
اينك در باره فلسفه امامت و رهبرى بر اساس آنچه كه در نهج البلاغه آمده مسائلى را مطرح مى‏كنيم: وجود رهبر پنج فلسفه دارد (البته منحصر در اين تعداد نميكنم امّا آنچه كه من اجمالا با عقل قاصر خود در نهج البلاغه به آن رسيده‏ام، اين تعداد است).
اولين فلسفه وجود رهبر، اين است كه يك ملّت تكيه‏گاه مى‏خواهد و اين تكيه‏گاه بدون وجود رهبر ممكن نيست.
 
ادامه مقاله در ادامه مطلب

ادامه نوشته

(خطبه 1) 09- ابعادعلم الهي

 

(خطبه 1) 09- ابعادعلم الهي

کلیک کنید و سخنرانی استاد اصغر طاهرزاده درباره خطبه 1 نهج البلاغه دانلود کنید


كار از ديدگاه حضرت على (علیه السلام)

كار از ديدگاه حضرت على (علیه السلام)

كار از ديدگاه حضرت على (علیه السلام) 
 
نويسنده:اصغر محمدى

1 . مقدمه
هر جامعه‏اى براى تداوم حيات و بقا به كار و فعاليت مردم و مسؤولان احتياج دارد . نياز به كار از قرون باستان وجود داشته است و هرچه مى‏گذرد، بر اهميت آن افزوده مى‏گردد . كار قسمت اعظم از زندگى انسان را در بر مى‏گيرد .
به عقيده‏ى بسيارى از متفكران اجتماعى و انديشمندان اسلامى انسان موجودى اجتماعى است . انسان‏ها قسمت اعظم نيازها و احتياجات خود را از طريق كار گروهى و اجتماعى تامين مى‏كنند . حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام، انديشمند و پيشواى برجسته شيعيان و امت اسلامى كار و تلاش را با درايتى واقع‏بينانه بيان نموده است .
كار از مفاهيم مهم علم جامعه‏شناسى است . كار سرمايه و ذخيره‏ى ملى است و مى‏تواند به رشد تمدن كمك كند . اگر افراد جامعه‏اى به طور نسبى بتوانند كار و شغل مناسب به دست آورند و شغل آنان متناسب با استعدادها، توانايى‏ها و علائق آنها باشد، زمينه براى نوآورى، ابتكار، رشد و پيشرفت در ابعاد اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى جامعه به وجود مى‏آيد . برعكس اگر زمينه‏هاى اشتغال و كار در جامعه محدود و تقاضا براى كار بسيار باشد، به تدريج‏بيكارى افزايش مى‏يابد . گسترش بيكارى منجر به آسيب‏ها و پيامدهاى ناگوار در جامعه مى‏شود .

2 . تعريف كار

از نظر لغوى كار به معناى فعل و عمل و كردار انسان است و در اصطلاح، كار فعاليتى است نسبتا دائمى كه به توليد كالا يا خدمات مى‏انجامد و به آن دستمزدى تعلق مى‏گيرد .
به عقيده‏ى بعضى از صاحب‏نظران در تعريف كار به نوع خاصى از كار توجه نشده است; بلكه كار را در مفهوم عام سرچشمه‏ى انباشت ثروت و سرمايه و نهايتا رشد و شكوفايى جوامع تلقى كرده‏اند . پولكس فن (1) مى‏گويد:
مردم سرچشمه ثروت‏هاى منقول بوده و افزايش ثروت از كار و زحمت آنها ناشى مى‏شود . (2)
 
ادامه مقاله در ادامه مطلب

 
ادامه نوشته

(خطبه 1) 08- نظربه غايت‌هادرمخلوقات

 

(خطبه 1) 08- نظربه غايت‌هادرمخلوقات

کلیک کنید و سخنرانی استاد اصغر طاهرزاده درباره خطبه 1 نهج البلاغه دانلود کنید


اخلاق در نهج البلاغه

اخلاق در نهج البلاغه

اخلاق در نهج البلاغه 
 

 
نويسنده:آيت الله مشكينى‏
 
سپاس خداى عظيم را كه به ما وجود، عنايت كرد و نعمت عقل و خرد، مرحمت فرمود. سپاس او را كه به ما نعمت ايمان داد. و درود ما به روان انبياء بزرگ الهى، رابطين بين الله و مخلوق. و درود به روان پاك شهداى تاريخ، از اولين شهيد تا شهداى امروز و اين ساعت. درود به رهبر كبير انقلاب و درود بر ملت شريف ايران.
سخن گفتن در اطراف كتابى مانند نهج البلاغه انسانى عظيم، همانند امير المؤمنين على (ع)، خاصه براى فردى مثل بنده، كار مشكلى است. لكن براى اين كه افتخار حضور در جلسه منتسب به آن مولا را داشته باشم، حاضر شدم.
موضوع صحبت ما «اخلاق در نهج البلاغه» است. اين جمله بدين معناست كه بگوييم اين كتاب شريف يا صاحب اين كتاب راجع به «اخلاق» و «علم اخلاق» چه نظرى دارد، و آيا در اين كتاب، راجع به «اخلاق» صحبتى شده است يا نه، و اين كتاب توجه به علم «اخلاق» دارد يا نه و اگر اين كتاب ناظر به «اخلاق» است، در چه حدودى راجع به اين علم يا اين موضوع سخن گفته است. تشخيص اين معنا كه اين كتاب، در باره «اخلاق» چه گفته، ابتداء توقف دارد به اين كه معناى اخلاق را به نحو اجمال تصور كنيم، و از اين تصور، تصديق اين معنا كه اين كتاب در باره «اخلاق» چه نظر دارد، روشن مى‏شود.
اخلاق، جمع «خلق» است. روان انسان، حالات و ملكاتى دارد و اخلاق‏عبارت از «ملكات روان» است. تشخيص اخلاق، توقف دارد به اين كه سه موضوع را انسان تصور كند: «روان»، «اخلاق» و «غرض». «روان» انسان، عبارت است از روح انسانى. ابتدا بايد به نحو اجمال، سخنى از روان گفته شود و سپس از مفهوم اخلاق كه عارض بر «روان» است و آن گاه در اين كه اين عوارض بر اين موضوع چه نتايجى دارد. اين سه جمله را اگر بتوانم عرضه بدارم، توجه كتاب نهج البلاغه به اخلاق، روشن خواهد شد.
انسان، داراى روانى است. من و شما داراى جوهره‏اى هستيم غير از جسم، به نام «روان» كه در كتاب الهى و در اخبارى كه به دست ما رسيده، در باب آن، سخن گفته شده است. گاهى از اين جوهره، تعبير به «روح» شده، تعبير به «نفس» شده، تعبير به «قلب» شده، تعبير به «صدر» شده و تعبير به «عقل» شده است. يعنى «روان» شما و روح شما پنج تا اسم دارد.
اين «روان» شما را گاهى «روح» مى‏گويند، به اين تناسب كه بدن شما را او زنده نگه داشته و او سبب حيات بدن شماست. پس او «روح» است: «لانّ الرّوح ما به الحياة الشّيى».
 
ادامه مقاله در ادامه مطلب

ادامه نوشته

وحدت و برادري در نهج البلاغه (2)

وحدت و برادري در نهج البلاغه (2)

وحدت و برادري در نهج البلاغه (2) 
 
نويسنده: سيد جواد مصطفوي

مطلب هفتم: كيفر تفرقه انداز.

امير المومنين در نهج البلاغه مي فرمايد: «و الزموا السواد الاعظم فان يد الله علي الجماعه فان الشاذ من الناس للشيطان كما ان الشاذ من الغنم للذئب الا من دعا الي هذا الشعار فاقتلوه ولو كان تحت عمامتي هذه» مي فرمايد: همراه جماعت باشيد كه خدا بالاي سر جماعت است و از افتراق و جدائي بپرهيزيد براي اين كه هر گوسفندي كه از گله جدا شود طعمه گرگ مي شود. كسي هم كه از جماعت و از سواد اعظم جدا بشود نصيب شيطان مي شود. (در انقلاب اسلامي هم ديديم اشخاصي بودند اين سخن امير المومنين عليه السلام را نشنيدند وبا 36 ميليون جمعيت و تظاهرات همراه نشدند در نماز جمعه نيامدند كنار نشستند و جدا فكر كردند و نتيجه اين شد كه شيطان آنها را گرفت و طعمه گرگ شدند و اكنون يا در زندان هستند يا جاي ديگر و با خود مي گويند: اي كاش سخن امير (ع) را شنيده بوديم.) و در آخر مي فرمايد: هر كه شعار تفرقه بدهد يا از سخنش بوي تفرقه بيايد او را بكشيد حتي اگر گوينده تفرقه زير عمامه من باشد يعني ولو من باشم اگر ثابت كرديد كه شعار تفرقه دادم مانند شعار تفرقه اي كه خوارج دادند حق داريد مرابكشيد البته روشن است كه تشخيص شعار تفرقه با فقيه عادل و مجتهد است. 
 
ادامه مقاله در ادامه مطلب

 
ادامه نوشته

کلام امیر ( حدیث شماره 9)

 
کارهای مستحب اگر به واجبات زيان رساند موجب قرب خدا نمي شود .
 
 و قال [ع ] : لا قربه بالنوافل اذا اضرت بالفرائض

حرم امیر نجف اشرف

 

ادامه تصاویر در ادامه مطلب  

 

ادامه نوشته

نگرانی های امام علی(علیه السلام)برای قرآن  

 

نگرانی های امام علی(علیه السلام)برای قرآن 


پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود : علی با قرآن و قرآن با علی است. آن دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا اینكه [در روز قیامت ] در كنار حوض كوثر به نزد من آیند."


انس با قرآن

در مورد ارتباط قرآن و مولای متقیان حضرت علی علیه السلام بسیاری از پژوهشگران به فراخور حالشان موضوعی را برگزیده و در مورد آن قلم زده اند. برخی به جمع آوری قرآن توسط آن حضرت، عده ای به جایگاه والای امام در آیات وحی و گروهی به تفاسیر و شأن نزول آیات از منظر آن گرامی توجه دارند.

این قلم نیز می كوشد در این فرصت كوتاه به یكی از این موضوعات بپردازد.

سخن پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله آیینه تمام نمای بحث ماست كه می فرماید: "عَلِیٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَهُ لَا یَفْتَرِقَانِ حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ؛(1) علی با قرآن و قرآن با علی است. آن دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا اینكه [در روز قیامت ] در كنار حوض كوثر به نزد من آیند."

طبق این گفتارِ شیوای نبوی، بعد از رسول خداصلی الله علیه وآله نزدیك ترین فردی كه با قرآن آشناست، علی علیه السلام است؛ امّا با كمال تأسف این نزدیک ترین یار قرآن را آن چنان منزوی كردند كه به گفته ابو صالح حنفی، روزی بر بالای منبر، كتاب خدا را بر سر مبارك نهاد و با كمال ناراحتی به درگاه الهی عرضه داشت: "اَللّهُمَّ قَد مَنعُونی ما فیهِ فَأَعْطِنی ما فیهِ؛(2) خداوندا! مرا از آنچه در این مصحف شریف است، باز داشتند؛ پس آنچه را در آن است، به من بده!" 

 

نگرانی از انزوای قرآن 

از مهم ترین نگرانی های امام علی علیه السلام فاصله گرفتن مسلمانان از قرآن و معارف وحیانی آن بود. آن حضرت در طول حیات خود همواره تلاش می كرد تا مردم مسلمان با مفاهیم بلند و حیات بخش قرآن آشنا شوند و آن را در متن زندگی خود قرار دهند؛ همچنان كه خود نیز چنین بود.

امام از انزوای قرآن در میان مسلمانان رنج می برد و با دلی دردمند عرضه می داشت: "إِلَی اللَّهِ أَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ یَعِیشُونَ جُهَّالًا وَ یَمُوتُونَ ضُلَّالًا لَیْسَ فِیهِمْ سِلْعَةٌ أَبْوَرُ مِنَ الْكِتَابِ إِذَا تُلِیَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ وَ لَا سِلْعَةٌ أَنْفَقُ بَیْعاً وَ لَا أَغْلَی ثَمَناً مِنَ الْكِتَابِ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ؛(3) از مردمی كه در جهالت زندگی می كنند و با گمراهی می میرند به خدا شكایت می كنم [زیرا ]در میان آنها كالایی كسادتر از قرآن نیست، هنگامی كه به گونه شایسته تلاوت شود و هیچ متاعی سودآورتر و گرانبهاتر از قرآن نیست، هنگامی كه تحریف و از معانی حقیقیش دگرگون شده باشد."

ادامه نوشته

وحدت و برادري در نهج البلاغه (1)

وحدت و برادري در نهج البلاغه (1)

وحدت و برادري در نهج البلاغه (1) 

نويسنده: سيد جوادمصطفوي
موضوع «وحدت و برادري» در موارد بسياري از نهج البلاغه مطرح شده و تا آنجا كه من بررسي كرده ام اين موضوع در ده بعد و جهت در نهج البلاغه ذكر شده است كه عبارتند از:
1 ـ بزرگترين نتيجه و دستاورد نبو ت و رسالت پيغمبر(ص) اتحاد بين مردمي كه متفرق و متشتت بوده اند معرفي گشته است.
2 ـ تعيين جانشين براي پيغمبر بخاطر ادامه همان وحدت و الفت بين مسلمين بوده است.
3 ـ خداوند به مردمي كه با يكديگر اختلاف دارند هيچگونه خير و سعادتي نمي دهد.
4 ـ اتحاد با كراهت بهتر از اختلاف با رضايت است.
5 ـ براي توجيه اختلاف نبايد قرآن را توجيه كرد.
6 ـ تنها عامل عز ت و سيادت مردم اتحاد و اتفاق است.
7 ـ كيفر تفرقه انداز چيست.
8 ـ عوامل اتحاد كدامست.
9 ـ عوامل اختلاف چيست.
10 ـ سيره و اخلاق علي (عليه السلام) در زمان حكومتش از بعد اتحاد بين مسلمين چه بوده است .اما «مطلب اول»: امير المومنين عليه السلام در سه مورد از نهج البلاغه بزرگترين دستاورد نبوت را ايجاد اتحاد بيان ميكند. پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بيست و سه سال در ميان مردم زندگي ميكند جنگ ميكند تبليغ ميكند زجر و شكنجه مي بيند و سرانجام مكتبي را كه كاملترين مكتب از لحاظ اقتصادي سياسي اجماعي و قضائي و همه ابعاد زندگي انسان تا قيامت است تاسيس ميكند و از بركات اين مكتب يكي اتحاد است كه برقرار مي فرمايد.
 
ادامه مقاله در ادامه مطلب
ادامه نوشته

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(2)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(2)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(2) 

نويسنده: سيّد جواد مصطفوي

6ـ شكر نعمت، نعمتت افزون كند

خداوند از قول موسي بن عمران به بني اسراييل حكايت مي‌كند:
«وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ؛ (ابراهيم/ 7) زماني كه پروردگارتان اعلام كرد كه اگر سپاسگزاري كنيد، افزونتان دهم و اگر ناسپاسي كنيد، عذاب من بسيار سخت است.»
«اِذا وَصَلَتْ اِلَيْكُمْ اَطْرافٌ النِّعَمِ فَلا تُنَفِّرُوا اَقْصاها بِقِلًّةِ الشُّكْرِ؛ (حكمت، 85) هرگاه نمونه‌ها و اوايل نعمت به شما رسيد باقيماندة آن را به كمي سپاس، دور نسازيد.»
«اِنَّ لِلَّهِ في كُلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً فَمَنْ اَدّاهُ زادَهْ مِنْها وَ مَنْ قَصَّرَ فيهِ خاطَرَ بِزَوالِ نِعْمَتِهِ؛ (حكمت 236) همانا خداي را در هر نعمتي حقي است كه هر كس آن را به جا آورد، خدا از آن نعمت او را فراوان دهد و هر كس در انجام آن حق، كوتاهي كند در خطر زوال آن نعمت افتد.»
علي ـ عليه السّلام ـ در خطبه‌اي كه بعد از برگشتن از جنگ صفين قرائت نموده، مي‌فرمايد:
«اَحْمَدُهُ أسْتِتْماماً لِنِعْمَتِهِ؛ (خطبة 2) خدا را براي تمام گردانيدن نعمتش، سپاس مي‌گزارم.»
ادامه مقاله در ادامه مطلب
 
ادامه نوشته

کلام امیر ( حدیث شماره 8)

 

از جمله کفاره های گناهان بزرگ به فرياد مصيبت زدگان رسيدن و تسلي دادن به رنجديدگان است .

وقال [ع ] : من کفارات الذنوب العظام اغاثه الملهوف ، والتنفيس عن المکروب

شهادت مولا امیر المومنین تسلیت باد

از نخلستان و چاه و است و علی(ع) / کوفه در خواب گناه است و علی

کوفه خواب است و کسی در جاده نیست / در تمام شهر یک آزاده نیست

کوفیان با ننگ سودا می کنند / از علی امشب تبرا می کنند

کوفیان با عافیت خو می کنند / بر سر دنیا هیاهو می کنند

باز امشب عشق تنها می شود / زخم ، سهم فرق مولا می شود

کوفیان امشب « ولی » را می کشند / فاتح خیبر « علی » را می کشند

آفتاب عشق گلگون می شود / سینه ی سجاده پرخون می شود

باز امشب عقده ها گل می کند / بر لبان غم ، دعا گل می کند

پشت نخل آرزو ، خم می شود / داغ حسرت سهم ، آدم می شود

می شود امت یتیم و بی امام / عشق ، ناکام و عدالت ، ناتمام

جاده می ماند غریب و بی سوار / ذوالفقار عدل می گیرد غبار

کوفیان ، مست ترنم می شوند / در غبار عافیت گم می شوند

کوفه ، ای ظلمت سرای شب نورد / کوفه ، شهر عافیت ، آیین زرد

کوفه ، ای نامرد ، ای شهر فریب / کوفه ، ای بی درد ، ای شهر فریب

زادگاه و قبله ی اصحاب باد / پنج فصل عدل را دادی به باد

خوب می دانم علی سهمت نبود / درک آن خورشید در فهمت نبود

چون که با زهر تو پرپر شد علی / همنشین زخم خنجر شد علی

کاش امشب باز باران می گرفت / بغض من راه نیستان می گرفت

کاش امشب درد می آمد فرود / بغض من ، زخم علی را می سرود

چاه کو ، تا بشنود درد مرا / ماه کو ، آن شاهد درد آشنا

ای علی ، هجر و صبوری تا به کی / چهارده قرن از تو دوری تا به کی

تا به کی باید ز هجرانت سرود / شعر در وصف شهیدانت سرود

بی تو ای مولا ، دل ما کربلاست / سهم ما از زندگی ، درد و بلاست

عشق در چشمان من گل گاشته / گریه با من ماجراها داشته

خانه ام امشب دوباره ابری است / گریه ، گام آخر بی صبری است

بی تو بر دل مانده زخم صد فدک / کو دو بیتی ، کو جنون ، کو نی لبک

غم مدار ، اما دل ما محکم است / گر چه دنیا سهم ابن ملجم است

ذوالفقارت یا علی میراث ماست / ما به خونخواهی به پا خواهیم خاست

ای علی ، سنگ صبور فاطمه / وارث زخم غیور فاطمه

ای شهید فتنه ی قوم جمله / بهترین تفسیر اخلاص عمل

چشمهایت ای طلوع دلنواز / بر جهان ای کاش می تابید باز

کاش امشب باز باران می گرفت / بغض من راه نیستان می گرفت

کاش امشب درد می آمد فرود / بغض من زخم علی را می سرود

شیعیان ، من داغدار حیدرم / داغدار آن بهار پرپرم

بی علی ، ماییم و اندوهی مدام / روبروی ماست راهی ناتمام

بی علی ، دنیا ندارد اعتبار / وای بر ما ، وای بر این روزگار . . .

سیماى پیامبر اکرم(ص) در آئینه نهج‏البلاغه

سیماى پیامبر اکرم(ص) در آئینه نهج‏البلاغه

 سیماى پیامبر اکرم(ص) در آئینه نهج‏البلاغه 
هر جامعه نیاز به الگویی دارد که شناخت آن ضرورى و لازم است، قرآن کریم برترین الگوى جامعه اسلامى را پیامبر اکرم(ص) معرفی کرده است، حضرت علی(ع) در خطبه هایی که در نهج البلاغه آمده، سیمایی از حضرت محمد(ص) را ارائه کرده است .
حضرت محمد(ص) در هفدهم ربیع الاول سال عام الفیل پا به عرصه وجود گذاشت در حالى که پدر را قبل از ولادت از دست داده بود.این حادثه، بزرگترین حادثه تاریخ بشرى محسوب می شود، دلیل آن نیز حوادثى است که بدنبال حادثه ولادت آن حضرت اتفاق افتاد.با ولادت آن بزرگمرد عالم هستى، تمام بتهاى عالم سرنگون شده، طاق کسرى به لرزه افتاده، دریاچه ساوه که سالها مورد پرستش قرار مى‏ گرفت به زمین فرو رفته و خشکید و آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود در آن شب به خاموشى گرائید، دانش کاهنان زائل شد و سحر ساحران بر باد رفت .این همه نشان از عظمت شخصیتى دارد که در چنین روزى به دنیا آمده است، لذا جا دارد جامعه اسلامى بیش از پیش با شخصیت او آشنا شده و خصلت‏هاى آن ح ضرت را الگو و سرمشق قرار دهند .
 
ادامه مقاله در ادامه مطلب
 
 
ادامه نوشته

نهج البلاغه و اركان عدالت

نهج البلاغه و اركان عدالت

 نهج البلاغه و اركان عدالت 
نويسنده:دكتر محمدجعفر طالب پور
منبع:روزنامه کیهان

ارزش و آرمان متعالي انسان

«عدالت» بعنوان يك ارزش و آرمان متعالي انساني، بويژه در بعد اجتماعي آن و از نگاه يك وظيفه حكومتي موضوعي است كه از ديرباز مدنظر عموم مردم و همچنين سياستمداران بوده است. پيشينه طرح مسئله «عدل» در زندگي بشر به قدمت گرايش انسان به زندگي اجتماعي و تشكيل جامعه برمي گردد. آنگاه كه با شكل گيري جامعه، زندگي افراد به هم مرتبط و درهم گره خورده و منافع مشترك آنها درهم تنيده مي شود. تحقق «عدالت اجتماعي» به مفهوم احقاق حقوق افراد، ساماندهي منطقي ميزان بهره مندي و دسترسي افراد از امكانات جامعه و جلوگيري از هرگونه ناديده گرفتن و زيرپا گذاردن حقوق فردي و اجتماعي اعضاء جامعه تنها راه تضمين زندگي آرام، رو به پيشرفت، موفق و ايده آل براي افراد است. به هر ميزان كه جامعه از عدالت بي بهره و از بيدادگري و بيعدالتي رنجورتر باشد، جلوه هاي غيرانساني و زجرآور تزاحم منفعت ها و تقابل خواسته ها و نيز فزون خواهي هاي ظالمانه و چپاول و تاراج خودخواهانه اموال و امكانات جامعه توسط گروهي اندك آنهم به قيمت بدبختي و استضعاف عده كثيري از اعضاء جامعه، آن جامعه را فراخواهد گرفت در نتيجه اجتماع در عذاب اختلافات طبقاتي و تكاثرهاي قومي و قبيله اي و تفاخرهاي متكبرانه گروهي از يك سو و رنج فقر و بيچارگي و استثمار و پايمال شدن حقوق ديگران، گرفتار خواهدشد.

ادامه مقاله در ادامه مطلب



ادامه نوشته

کلام امیر ( حدیث شماره 7)

 

کسیکه در مسير آرزوها بشتابد در مرگ خواهد افتاد .

 و قال [ع ] : من جری فی عنان امله عثر باجله

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(1)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(1)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(1) 

نويسنده:سيّد جواد مصطفوي
قرآن كتاب هدايت و روشنگري است و نهج‌البلاغه نيز تالي تلو قرآن كريم مي‌باشد. محتواي اين گوهر گرانبها، همواره به دنبال يك هدف مشترك مي‌باشند.
مطالب و موضوعاتي كه در قرآن و نهج البلاغه به طور مساوي و با يك مضمون بيان شده است عبارتند از:

1ـ حمد و ستايش خداوند

قرآن مجيد و نهج البلاغه‌ي شريف، بعد از تسميه با كلمة «الحمدلله»آغاز مي‌شوند كه عين اين كلمه بيست و دو مورد در قرآن و سي و يك مورد در نهج‌البلاغه آورده شده است؛ به علاوه تركيب‌هاي ديگري كه مفيد اين معني باشد، بيشتر از اين مقدار است تا دستوري باشد براي مردم كه در ابتداي خطابة خود، منعم و رازق خويش را ستايش كنند و متذكّر عظمت و جلال او در ضمن صفاتي كه بعد از اين كلمه بيان مي‌شود، بشوند؛ چنانكه علي ـ عليه السَلام ـ مي‌فرمايد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ الْحَمْدَ مِفْتاحاً لِذِكْرِهِ.»[1] يعني سپاس سزاوار خداوندي است كه سپاسگزاري را كليدي جهت يادآوري خود قرار داد.
و چون علماي بيان الف و لام كلمه «الحمدلله»را استغراقيه و لام جر را مفيد اختصاص دانسته‌اند، معني اين كلمه اين است: «به طور كلي هر گونه ستايش مختص خداوند است».

ادامه مقاله در ادامه مطلب

 

جايگاه قرآن در نهج البلاغه-بخش اول

جايگاه قرآن در نهج البلاغه-بخش اول

جايگاه قرآن در نهج البلاغه 
نويسنده:نفيسه شرفى فر
منبع:روزنامه جوان
 
سخن از ارزش قرآن بارها و بارها در كتب مختلف به ميان آمده است و همگى بر نورانيت اين كتاب آسمانى معترف! كتابى روشنگر، هدايت كننده و اميدبخش براى همه كسانى كه همواره معنى حيات را دريافته اند و دغدغه اصلى شان در زندگى رسيدن به تكامل و نور الهى است. در همين باب به جرات مى توان گفت بعد از اين كتاب بزرگ آسمانى، سيره و ديدگاه على (ع) مى تواند راهنما و راهگشاى عاشقان الهى باشد و به نوعى تفسيرگر آيات الهى! ديدگاهى كه على (ع) از قرآن پيش چشمان آدمى مجسم مى سازد مانند هميشه ديدگاهى منحصر به فرد و متعالى است؛ ديدگاهى خاص از روحى بزرگ و سرشار از علم و انسانيت، همراه با فلسفه آسمانى!
در اين مجال سعى شده هر چند به اختصار، به بيان ديدگاه هاى على (ع) نسبت به قرآن پرداخته شود تا همگان ضمير دل را با روشناى چنين روحى طراوت و پاكى بخشند!

ارزش قرآن

ارزش قرآن در نهج البلاغه چنين بيان شده است: «و قرآن را بياموزيد، كه بهترين گفتار است، و آن را نيك بفهميد كه بهار دل هاست.»
از نور آن شفا و بهبود خواهيد كه شفاى سينه هاى بيمار است، و قرآن را نيكو تلاوت كنيد كه سودبخش ترين داستان هاست، زيرا عالمى كه به غير علم خود عمل كند، چونان جاهل سرگردانى است كه از بيمارى نادانى شفا نخواهد گرفت، بلكه حجت بر او قوى تر و حسرت و اندوه بر او استوارتر و در پيشگاه خدا سزاوارتر به نكوهش است.
ادامه مقاله در ادامه مطلب

ادامه نوشته

(خطبه 1) 07- نحوة فاعليت وبصيرت وتنهايي خدا

 

(خطبه 1) 07- نحوة فاعليت وبصيرت وتنهايي خدا

 

کلیک کنید و سخنرانی استاد اصغر طاهرزاده درباره خطبه 1 نهج البلاغه دانلود کنید