زندگى دنيوى دليل زندگى اخروى
زندگى دنيوى دليل زندگى اخروى
پندهاي نهج البلاغه ۷
عجبت لمن اءنكر النشاه الاخرى و هويرى النشاه الاولى . ح 126
ترجمه : در شگفتم ، از كسيكه زندگى اين دنيا را مى بيند، و باز زندگى دنياى ديگر (آخرت ) را قبول ندارد.
شرح : كسيكه با درك و دانائى ، در زندگى اين دنيا نظر كند، سراسر دنيا را، پر از نشانه هايى خواهد ديد كه از قدرت آفرينش خداوند حكايت مى كنند. و كسيكه قدرت آفرينش خداوند را، با عقل و بينش برسى كند، هرگز مسئله آخرت و زندگى پس از مرگ را انكار نخواهد كرد.
اگر ما، با دقت و شعور و انصاف ، به دنياى خود نگاه كنيم ، به روشنى مى بينيم كه انسان و حيوان و گياه ، و بالاخره تمام موجودات زنده اين دنيا، از نيستى به وجود آمده اند. پس خداوند كه قادر بوده است اين زندگى و اين همه موجودات زنده را، ازنيستى به هستى بياورد، باز هم قدرت آن را خواهد داشت كه پس از مرگ و نابودى اين موجودات ، يكبار ديگر آنها را زنده كند.
اگر در زندگى انسان دقت كنيم ، از يك نظر، خواهيم ديد كه خداوند، در همين دنيا هم ، ريشه و اصل زندگى انسانها را دل خاك قرار داده ، و در وقت لزوم ، افراد بشر را، از خاك به وجود آورده است .
ابتدا، ريشه زندگى و اصل وجود ما، در دل همين خاكهاى بيابانى پنهان بوده است . از دل اين خاكها، گندم و برنج و سبزى و ميوه و ديگر گياهان خوردنى و روئيده اند. قسمتى از اين روئيدنيها را، پدر و مادر ما خورده اند. قسمت ديگرى را نيز حيوانات خورده اند، تا زنده بمانند و بزرگ شوند و به صورت غذاى انسان در آيند. يعنى پدر و مادر ما، وقتى گوشت حيوانات را نيز خورده اند، در حقيقت ، از غذايى استفاده كرده اند كه اصل آن ، باز هم از خاك بوده است . به اين ترتيب ، پدر و مادر ما، با خوردن خوراكى هايى ، كه در هر حال ، از زمين بدست مى آيد، به زندگى خود ادامه داده اند و بزرگ شده اند بعد، وجود ما، همچون يك ياخته ، در پشت و شكم آنها، پيدا شده است آنگاه ما شروع به رشد كرده ايم ، صاحب دست و پا و چشم و گوش و مغز و ساير اعضاء بدن شده ايم سرانجام ، به صورت يك انسان كامل ، از شكم مادر، به اين جهان قدم گذاشته ايم . تمام اين مراحل ، از وقتى كه ذرات هستى ما، در دل خاكها بوده ، تا وقتى كه اين ذرات به وجود پدر و مادر منتقل شده و سپس به صورت انسان در آمده است ، با قدرت آفرينش خداوند طى شده است .
پس مى بينيم كه خداوند، قبلا، يكبار قدرت خود را، در همين دنيا، نشان داده و ما را، از خاك به خود آورده است . به اين ترتيب ، خدايى كه چنين قدرتى دارد، يكبار ديگر هم ، قادر به انجام اين كار خواهد بود. يعنى ، وقتى ما بميريم و به مشتى خاك مبدل شويم ، دوباره ، در روز قيامت ، خداوند ما را، از دل خاكها بيرون مى آورد، و به ما هستى و زندگى مى دهد، تا براى رسيدگى به حساب كارهايمان ، در صف محشر آماده شويم .
(خطبه 1) 22- شك وسستي اراده ، آثارفريب ازشيطان
(خطبه 1) 22- شك وسستي اراده ، آثارفريب ازشيطان
کلیک کنید و سخنرانی استاد اصغر طاهرزاده درباره خطبه 1 نهج البلاغه دانلود کنید
تئوری پیدایش جهان در نظر نهج البلاغه
تئوری پیدایش جهان در نظر نهج البلاغه

ما با وجود تلاش های روزافزون دانشمندان، هنوز هم ابهامات فراوان و پرسش های بی پاسخ زیادی در این باره وجود دارد که شاید عقل بشری به آن دست نیابد و لازم است تا فردی که از همه جهات به علوم احاطه دارد، درباره ی آن توضیح دهد و این شخص چه کس می تواند باشد جز امام معصومی که علمش از خزانه بیکران الهی سرچشمه می گیرد و به اذن الهی از اسرار آفرینش آگاهی دارد.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام در بخش های مختلفی از نهج البلاغه به شرح و توضیح شگفتی های آفرینش موجودات می پردازد اما بیشترین و کاملترین شرح واقع از چگونگی آفرینش در خطبه اول نهج البلاغه آمده است که در آنجا حضرت با بیان توحید ذات پروردگار و اعتراف به علم بی کران الهی نسبت به موجودات خطبه را آغاز می کند و در ادامه به توصیف مرحله به مرحله ی آفرینش موجودات می پردازد.
عید امامت مبارک
خجسته عيد سعيد غدير خم، عيد امامت و ولايت،
بر دل دادگان آستان هدايت و شيعيان رهرو سعادت مبارك و تهنيت باد.
نرم خويى زمينه دوستى
پندهاي نهج البلاغه ۶
من لان عوده كثفت اءغصانه . ح /214ترجمه : كسى كه درخت وجودش ، چوب نرم باشد، شاخه هاى انبوه و فراوان ، از آن سر مى زند.
شرح : امام عليه السلام ، در اين كلام نغز و پرمعنى ، انسان را به درخت تشبيه فرموده است ، و دوستان انسان را، مانند شاخه هاى درخت دانسته است .
در ميان درختان ، آن درختى كه جنس چوبش ، نرم تر باشد، شاخه هاى بيشترى از آن سر ميزند. و درختى كه پرشاخه تر است ، اولا سايه گسترده ترى دارد كه عده بيشترى ميتوانند در آن بياسايند، ثانيا ميوه هاى بيشترى ميدهد كه باز، ديگران ، فايده بيشترى از آن مى برند. در نتيجه ، چنين درختى ، از توجه و مراقبت بيشترى هم برخوردار خواهد شد، و بيشتر به آن رسيدگى خواهند كرد. انسان نيز، اگر درخت و جودش نرم باشد، يعنى اگر نرمخوى و خوش اخلاق و مهربان و گشاده رو باشد، شاخه هاى بيشترى خواهد داشت ، يعنى دوستان بيشترى گرد او جمع خواهند شد. در نتيجه هم دوستانش از او محبت خواهند ديد و هم خود او از توجه و محبت عده بيشترى برخوردار خواهد شد.
(خطبه 1) 21- شرايط انگيزش حسادت شيطان
(خطبه 1) 21- شرايط انگيزش حسادت شيطان
کلیک کنید و سخنرانی استاد اصغر طاهرزاده درباره خطبه 1 نهج البلاغه دانلود کنید
آنچه بر خود نمى پسندى بر ديگران مپسند
آنچه بر خود نمى پسندى بر ديگران مپسند
پندهاي نهج البلاغه ۵
فاءحبب لغيرك ما تحب لنفسك و اكره له ما تكره لها. نامه /31
ترجمه : آنچه كه براى خود دوست ميدارد، براى خود نمى پسندى ، براى ديگران هم مپسند.
شرح : يك ضرب المثل فارسى مى گويد آنچه به خود نمى پسندى ، به ديگران روا مدار. و ضرب المثل ديگرى مى گويد:يك سوزن به خودت بزن ، يك جوالدوز به مردم . اين دو ضرب المثل ، و دهها ضرب المثل ديگر، و شعرها، و كلمات كوتاه و بلند بسيارى كه در زبان و ادبيات ما، در باره همين موضوع صحبت ميكند، همه ، با الهام گرفتن از سخن امام عليه السلام ، و در توضيح و تشريح آن گفته شده و رواج پيدا كرده است .
و منظور از تمام اين سخنان ، آن است كه درباره يكى از دستورات عميق و پر معنى اسلام ، به شكلهاى گوناگون ، توضيح داده شود. بر اساس اين دستور والا و زندگى ساز اسلام ، ما انسانها وظيفه داريم كه در هر كارى ، رعايت حال ديگران را نيز بكنيم . يعنى هميشه خودمان را به جاى ديگران بگذاريم ، و با مردم طورى رفتار كنيم ، كه دوست داريم ديگران با ما همانطور رفتار كنند.
كسيكه به مشكلات و ناراحتيهاى ديگران اهميت نمى دهد، بايد حساب كند كه آيا خودش مى توان همان مشكلات و ناراحتيها را تحمل كند، يا نه ، به زبان ساده تر بايد گفت : هر كس راضى شود كه يك جوالدوز به تن ديگرى فرو رود، بايد با انصاف و مروت حساب كند كه آيا خودش حاضر است يك سوزن به تنش فرو رود، يا نه ؟
مسلمان مومن واقعى ، كسى است كه براى ديگران نيز به اندازه خودش ، راحت و آسايش و حق استفاده از مواهب زندگى را بخواهد و اصولا آسايش و خوشبختى خود را، در آسايش و خوشبختى ديگران جستجو كند.
(خطبه 1) 20- شيطان و تغييرموضع بندگي
(خطبه 1) 20- شيطان و تغييرموضع بندگي
کلیک کنید و سخنرانی استاد اصغر طاهرزاده درباره خطبه 1 نهج البلاغه دانلود کنید
عید قربان
عید فرخنده و خجسته قربان
عید رهایی از دنیا و تعلقاتش ، عید ذبح کردن گناهان و ناپاکی ها
بر رهروان راه حق مبارک باد
عــــــــــــــرفه
تو در این دشت چه خواندی
که هنوز سنگ های" جبل الرحمه" از گریه ی تو نالانند.
چه خواندی
که هنوز تب عرفان تو در پهنه ی این دشت به جاست پهن دشت عرفات وادی "معرفت" است.
وادی "شور" و "شعور"
تو قطره ای .....اگر به دریای قطره ها نرسی چه می شود؟
روز عرفه درهای آسمان برای آسمانی شدن باز است.
در سکوتی که دلت دست دعا باز نمود
یاد ما باش که محتاج دعاییم هنوز
التماس دعا
فضيلت علم بر ثروت
پندهاي نهج البلاغه ۴
العلم خير من المال ، العلم يحرسك ، و انت تحرس المال ، و المال تنقصه النفقه و العلم يز كو على الاءنفاق ، و صنيع المال يزول بزواله . ح / 174 - از فرمايشات امام (ع ) به كميل بن زياد
ترجمه :دانش ، از مال دنيا بهتر است ، زيرا دانش نگهبان توست ، ولى مال را تو بايد نگهبانى كنى . مال دنيا با بخشش كاسته ميشود، ولى دانش ، براثر بخشش ، رشد و فزونى مى يابد، و آنچه با مال دنيا ساخته و پرداخته شده و بدست آمده ، با تمام شدن مال ، از بين ميرود.
شرح : عليه السلام ، بارها در سخنان خود، دانش را با مال دنيا مقايسه فرموده ، و همواره دانش را برتر و گرانبهاتر شمرده است . در اين كلام ارزنده نيز، اميرمؤ منان (ع )، از برترى دانش نسبت به مال دنيا سخن مى گويد، و در اين مورد سه دليل بيان مى فرمايد:
* اول آنكه : دانش ، انسان را از مشكلات زندگى و گرفتاريهاى آخرت نگهدارى ميكند، و از خسارتها و زيانهايى كه به سراغ اشخاص جاهل ميروند، در امان مى دارد.- ولى مال دنيا، نه تنها نگهبان صاحب خود نيست ، بلكه صاحب مال ، ناچار است قسمتى از وقت و فكر و نيروى خود را به خاطر نگهدارى مال ، از دست بدهد، تا از تلف شدن و از بين رفتن آن جلوگيرى كند.
* دوم آنكه : صاحب مال ، وقتى مقدارى از مالش را به ديگرى ببخشد، به مقدارى كه بخشش كرده است ، از مال او كم مى شود. ولى صاحب علم ، هر چه از علم خود به ديگران ببخشد، يعنى هر چه علم خود را بديگران بياموزد، بر علم او افزوده ميشود چون با هربار آموزش كه به ديگرى ميدهند، خود او نيز ورزيده تر مى شود و در رشته علمى خود، مهارت و تسلط بيشترى پيدا ميكند.
* سوم آنكه : مال و ثروت از بين برود، تمام چيزهائى هم كه به واسطه آن مال و ثروت ساخته و پرداخته شده و بدست صاحب مال آمده است ، از بين خواهد رفت . مثلا اگر كسى مقامى را به خاطر ثروت خود به دست آورده است ، يا اگر كسانى بخاطر ثروت با او دوست شده و گردش را گرفته اند، همينكه ثروت او به هر علتى ، از بين برود، مقام و احترام و دوستان او هم از دست خواهند رفت .
در حاليكه آنچه شخص عالم ، به خاطر علم خود به دست مى آورد، هيچگاه از بين نخواهد رفت ، زيرا علمى كه باعث بدست آمدن آن چيزها شده ، هميشه براى صاحب خود باقى ميماند
منبع : http://www.ghadeer.org/index.html
نیایشی زیبا از نهج البلاغه
نیایشی زیبا از نهج البلاغه

«اللهم اءنت اءهل الوصف الجمیل ، و التعداد الكثیر، ان تؤ مل فخیر ماءمول ، و ان ترج فخیر مرجو. اللهم و قد بسطت لى فیما لا اءمدح به غیرك ، و لا اءثنى به على اءحد سواك ، و لا اءوجهه الى معادن الخیبه و مواضع الریبه ، و عدلت بلسانى عن مدائح الآدمیین ؛ و الثناء على المربوبین المخلوقین . اللهم و لكل مثن على من اءثنى علیه مثوبه من جزاء، اءو عارفه من عطاء؛ و قد رجوتك دلیلا على ذخائر الرحمه و كنوز المغفره . اللهم و هذا مقام من اءفردك بالتوحید الذى هو لك ، و لم یر مستحقا لهذه المحامد و الممادح غیرك ؛ و بى فاقه الیك لا یجبر مسكنتها الا فضلك ، و لا ینعش من خلتها الا منك و جودك ، فهب لنا فى هذا المقام رضاك ، و اءغنیا عن مد الایدى الى سواك ؛ انك على كل شى ء قدیر » .( نهج البلاغه ، خطبه 91)
خدایا! تویى سزاوار نیكو ستودن ، و بسیار و بى شمار ستایشت نمودن . اگر امید به تو بندند بهترین امید بسته اى ، و اگر چشم از تو دارند، این چشمداشت را هر چه نیكوتر شایسته اى . خدایا! در نعمت بر من گشادى ، و مرا زبانى دادى تا بدان مدح جز تو را نخوانم ، و بر كسى غیر تو آفرین نرانم . و بدان كسانى را نستایم كه نومید كنند یا گمان آن بود كه نبخشند، و زبان خود را باز داشتم از ستودن مردمان ، و آفریدن راندن بر پروردگان و آفریدگان . بار خدایا! هر ثناگوى را بر ثنا گفته ، پاداشى است : جزایى - در خورد ثناى آفرین گوینده - یا عطایى نیكو - سزاوار بزرگى پاداش دهنده .