پدر گناهكار را بايد درآورد!

سوال

پندهاي نهج البلاغه ۳ 

از تيتر اين مطلب تعجب نكنيد. اين حرف خود شماست. اگر اين مطلب را بخوانيد تا آخر آن نرسيده مي‌فهميد كه گناه كردن چقدر بد است. امير مومنان، علي عليه السلام  مي‌فرمايند:

لَو لَم يَتَوعَّد اللهُ عَلي مَعصِيَتِهِ لَکانَ يَجِبُ اَن لا يُعصَي شُکراً لِنِعَمِهِ 1

 

حتي اگر خداوند نيز بندگانش را از نافرماني وگناه نترسانده و باز نداشته بود، باز هم واجب بود که انسان، مرتکب هيچ گناهي نشود، تا به اين وسيله، در برابر نعمتهاي او سپاسگزاري کرده باشد.

 

آنچه از حضرت شنيديد حكم عقل بود. عقل آدمي حكم مي‌كند كه بايد نيكي را به نيكي پاسخ گفت. و بهترين پاسخ به هر نيكي، دانستن قدر آن است. لذا هركه قدر نشناس باشد بايد در عقل او شك كرد.

يك سوال: اگر روزي شما به كسي يك دوربين هديه بدهيد، بعدا بفهميد كه آن شخص با آن دوربيني كه شما به او هديه داديد، دارد مدام خانه‌ي شما را ديد مي‌زند، چه حالي پيدا مي‌كنيد؟

جوابش را من مي‌دانم. اگر شما را ده هزار بار از آنكه هستيد صبورتر و با حوصله تر كنند، در مقابل او مي‌گوييد: اين عوض تشكرت بود؟!

کسيکه گناه مي‌کند و فرمان خداوند را به جاي نمي آورد، در حقيقت، نعمتهايي را که خداوند به او داده است، تباه مي‌کند. زيرا چنين کسي، براي آن که بتواند گناهي را مرتکب شود، ناچار بايد تمام نيروهايي را که در وجودش هست، به کار ببرد. در حاليکه خداوند، اين نيروها را، براي گناه و نافرماني کردن به او نداده است.

کسي را در نظر بگير، که مي‌خواهد، برخلاف فرمان خداوند، مرتکب گناه شود، مثلا دزدي كند: تمام اعضاي بدن آن شخص، بايد وظايف خود را، با تمام نيرويي که دارند انجام دهند، تا او توانايي انجام چنين گناهي را داشته باشد.

با نعمت خدا، جلوي چشم خدا، معصيت خدا را كردن!

چقدر زشته، نه؟!

ششهاي او، بايد بطور مرتب هواي تازه را به خود بگيرند، تا او نفس بکشد و زنده بماند، قلبش بايد بطور منظم در حال تپيدن باشد، تا خون به تمام پيکرش برسد و او را زنده نگاه دارد، چشمهايش بايد توانايي ديدن داشته باشند، تا او راه خود را ببيند، پاهايش بايد قادر به حرکت و قدم برداشتن باشند، تا او در مسيري که با چشمش مي‌بيند، پيش برود، گوشهايش بايد توانايي شنيدن داشته باشند، تا او صداي نزديک شدن مردم را تشخيص بدهد و از خطر فرار کند، دستهايش بايد توانايي کار و حرکت داشته باشند، تا او درها را باز کند و اشيأ را بردارد، مغزش بايد کار خود را انجام دهد، تا ساير اعضاي بدنش از آن فرمان بگيرند، و وظايف خود را اجرا کنند...

و اگر يکي از اين اعضا، يعني يکي از اين نعمتهايي که خداوند به انسان داده است، کار خود را به درستي انجام ندهد، شخص گناهنگار، قادر به انجام گناه نخواهد بود.

تصميم

پس مي‌بيني که گناهکار، براي آنکه در برابر خداوند، مرتکب گناه و نافرماني شود، از همان امکانات و نيروهايي استفاده مي‌کند، که خداوند، آنها را، براي انجام کارهاي درست و نيک به او داده است. به اين ترتيب، آيا شخص گناهکار، با انجام هر کدام از گناهان خود، نعمتها و نيروهايي را که از خداوند دارد، تباه و حرام نمي‌کند؟

البته خداوند؛ به بندگان خود هشدار داده، و آنها را از گناه و نافرماني، بيمناک کرده است. ولي اگر خداوند چنين بيم و هشداري هم نداده بود، و اگر انسان آسوده خاطر بود که به خاطر گناهانش کيفر و مجازات نخواهد ديد، باز هم حق نداشت نعمتهاي خداوند را تباه کند. يعني در برابر نعمتهاي ديدن، شنيدن، بوئيدن، حرکت، تپيدن قلب، تنفس ششها، انديشيدن، توانايي انجام کارهاي گوناگون داشتن، و هزاران نعمت ديگر، انسان بايد قدرشناس باشد، و به شکرانه اين نعمتهاي بزرگ و با ارزش، هرگز مرتکب گناه و نافرماني خداوند نشود.

عقل حكم مي‌كند كه بايد نيكي را به نيكي پاسخ گفت. و بهترين پاسخ به هر نيكي، دانستن قدر آن است. پس هركه قدر نشناس باشد بايد در عقل او شك كرد

به يكي گفتم از مادرت بابت اين غذاي خوشمزه تشكر نمي‌كني؟ گفت همين كه من با اشتهاء و خوب آن را خوردم خودش تشكر بود.

اين حرف خيلي پرمغز است و او از اين بابت دانشمند شده هرچند كوچك بود. مي‌دانيد چرا؟ چون او دانسته كه مادرش زحمت كشيده تا غذايي خوب و باب ميل او درست كند و حالا كه با اشتهاء خورده، تمام خستگي را از تن او به در كرده است و عملا گفته كه «دستت درد نكند، چقدر خوشمزه بود». اين تشكر عملي است كه فراتر از تشكر زباني است. البته بايد به زبان هم آورد. اما تصور كنيد اگر او آن غذا را نمي‌خورد و يا بدتر، مي‌گفت اين چه غذايي است و آن را دور مي‌ريخت، چه حالي به مادر دست مي‌داد.

 

حالا فهميديد چرا چرا بايد پدر گناهكار را درآورد؟

پس: بياييد فكر كنيم و آنگاه نعمتهاي خدا را درست مصرف كنيم و گناه نكينم.

تبيان - حسين عسگري


نهج البلاغه، حديث 290